پس چرا نمیباری؟ میفهمم حالت را. چشمهای من هم به سوزش افتاده از بغض عمیقت. ببار!
یک سنگینی کشنده.یک شیون و بعد تمام فریادها قطره قطره آب میشوند. پس ببار!
تو مثل من نیستی. دردهایت مزاحم کسی نیست. مجبور نیستی غصه ها را در قلبت دفن کنی. اشکهایت آرامش کسی را به هم نمیریزد. محکوم به هیچ چیز نمیشوی اگر نعره بکشی و در خودت بپیچی.
کبود شده رنگت ببار!
پاره کن این بغض را. ببار بر سر آدمها. ببار!
من نمی دونم؟؟؟ چرا تو با ساناز از این وبلاگ ها می زنین که اگه آدم بیاد توش افسر دگی میگیره!!!!!
bah bah salom dada khosh omadi be jame ma