تنهایی

تنهایی

این وبلاگ برای آدم های دل تنگه.......
تنهایی

تنهایی

این وبلاگ برای آدم های دل تنگه.......

دیگر وقت آن رسیده

عجیب است که ؛

پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم !

بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !
بعد از چند روز به دوستی !
بعد از چند ماه به همکاری !
بعد از چند سال به همسایه ای ...


اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !


دیگر وقت آن رسیده که اعتمادی فراتر آنچه می بایست را به او ببخشیم ؛
او که یگانه است و شایسته ...


تو نخند...

خنده دار است حال من

خنده دار است حال من ؟

خنده دار است واژه ی دوست داشتن در دفترم؟

خنده دار است خم بر اندام من ؟

خنده دار است حال من .

همه می خندند بر احوال من

تو نخند . . . . . .

خنده دار است رقص اشک بر چهره ام ؟

 خنده دار است گریه ام بر خنده ها ؟

خنده دار است حک نامت بر تنم ؟

خنده دار است رعشه ی دستان من ؟

خنده دار است حال من .

همه می خندند بر احوال من

تو نخند . . . . . .

تو که می دانی چرا اینگونه ام تو نخند . . . .

توکه می دانی که این احوال من

تحفه ی این عشق ما بوده به هم

تو نخند . . . .

 

 

حوالات دانشجویان در طول سال

در طول ترم:    
.

.
سه روز مانده به امتحان:    

.

.
دو روز مانده به امتحان:    

.

.
شب امتحان:    

.


.
یک ساعت مانده به امتحان:    

.

.
سر جلسه امتحان:    

.

.
هنگام خروج از جلسه:    

.

.
یک هفته بعد از امتحان:    

تنهــام …

تنهــام … اما دلم واسه بغل کسی تنگ نشده… خستــم … ولـی تو فکر تکیـه گـاه نیستــم… چشــام خیس و قــرمــزه… ولــی رازی نـدارم… چــون خیلی وقته که دیگــه کسی رو “خیلــی” دوست ندارم… فقط خیلـی هـا را دوست دارم …

متنی که خیلی دوستش دارم و شاید هر روز میخونمش!

 




نامه ای از زیر آب

 

 

اگر دوست من هستی
کمکم کن از تو هجرت کنم
اگر عزیز منی
کمکم کن از تو شفا یابم
اگر می دانستم
که دوست داشتن خطر ناک است .. به تو دل نمی بستم
اگر می دانستم
که دریا عمیق است.. به دریا نمی زدم
اگر پایانم را می دانستم
هرگز شروع نمی کردم

 

دلتنگ تو هستم پس به من یاد بده
که دلتنگ تو نباشم
به من یاد بده
چگونه برکنم از بن، ریشه های عشق تو را
به من یاد بده
چگونه می میرد اشک در کاسه ی چشم
به من یاد بده چگونه دل می میرد
خودکشی می کنند شوق ها



اگر پیامبری
از این جادو رهایی ام ده
از این کفر
دوست داشتن تو کفر است .. پاکیزه ام گردان
از این کفر
اگر توان آن داری
بیرونم بیاور از این دریا
من شنا کردن نیاموخته ام

 

موج آبی چشمانت.. می کشاندم
به سمت ژرفا
آبی
آبی
هیچ چیزی جز آبی نیست
من نو اموخته ام
در دوست داشتن.. و قایقی ندارم
اگر برای تو ارزشی دارم دستم را بگیر
که من از سر تا به پا عاشقم
من در زیر آب نفس می کشم
غرق می شوم
غرق
غرق